خاطرات و شایعات: پرسه‌ای در ذهن جیم کری

جیم کری، مرد خنده‌های بی‌پایان، در کتاب «خاطرات و شایعات» از پرده‌ی سینما به درون پرده‌ی ذهن خودش می‌رود. این کتاب، بیشتر شبیه به یک بازی ذهنی است تا یک زندگی‌نامه‌ی خشک و کلاسیک.

ستاره روشن

جیم کری، مرد خنده‌های بی‌پایان، در کتاب «خاطرات و شایعات» از پرده‌ی سینما به درون پرده‌ی ذهن خودش می‌رود. این کتاب، بیشتر شبیه به یک بازی ذهنی است تا یک زندگی‌نامه‌ی خشک و کلاسیک. مثل این است که جیم، صحنه‌ی زندگی خودش را نه تنها بازی کرده، بلکه بارها بازنویسی کرده باشد، گاهی با حقیقت، گاهی با تخیل و گاهی هم با ترکیبی از هر دو. این روایت، چیزی بیشتر از یک کتاب است؛ انگار قطعه‌ای از روحش را به دستمان داده تا با آن بازی کنیم و شاید از لابلای این بازی، خودمان را هم کمی بهتر بشناسیم.  

کتاب، از همان ابتدا، خواننده را به میان دنیای عجیب جیم می‌کشاند؛ دنیایی که در آن مرز بین حقیقت و فانتزی، مثل یک خط نازک روی آب است که با هر موجی محو می‌شود. جیم، زندگی‌نامه‌ی خود را به قصه‌ای بدل کرده که گویی بازیگری در حال بازسازی خودش است. اما این بازسازی، پر از شگفتی است؛ پر از تلخی‌هایی که زیر لایه‌ی خنده‌هایش جا خوش کرده‌اند.  

یکی از لحظه‌های درخشان کتاب، جایی است که جیم از روزهایی می‌گوید که در فقر بزرگ شد. او تعریف می‌کند که چطور با خنده، زندگی را قابل تحمل‌تر می‌کرد. در یک قسمت، می‌نویسد: «خنده تنها چیزی بود که می‌توانستم برای خانواده‌ام فراهم کنم، مثل نوری که در تاریکی می‌تابید، اما این نور همیشه مال من نبود.» این جمله، لایه‌ی عمیق‌تری از شخصیت جیم کری را نشان می‌دهد. مردی که خنده‌هایش، نه تنها برای خنداندن، بلکه برای زنده ماندن بود.  

داستان در داستان  
نویسندگی در این کتاب، نه فقط روایت کردن، بلکه خلق کردن است. جیم، قصه‌های خود را از دیدگاهی می‌نویسد که به سختی می‌توان گفت کدام بخش واقعیت است و کدام بخش خیال. اما مگر واقعیت و خیال، همیشه جدا از هم‌اند؟ شاید در نگاه جیم، همه‌ی ما در ذهن خودمان نویسندگانی هستیم که زندگی را بازنویسی می‌کنیم.  

یکی از جملات کلیدی او این است: »زندگی مثل یک فیلم است، اما ما اغلب فراموش می‌کنیم که نویسنده‌ی اصلی، خودمان هستیم.» این نگاه، در تمام داستان جاری است. از اوج‌های شهرت تا لحظه‌های تلخی که احساس پوچی می‌کرد. او، این تضادها را با شوخی‌های گاه تلخ و گاه شیرینش بیان می‌کند، اما هر بار، ردی از حقیقتی عریان و گزنده را پشت سر می‌گذارد.  

تحلیل داستانی  
این کتاب، بیشتر شبیه یک تابلوی نقاشی مدرن است که هر کس می‌تواند برداشت خودش را از آن داشته باشد. از یک سو، می‌توان آن را داستان موفقیت مردی دید که از فقر به اوج شهرت رسید، و از سوی دیگر، می‌توان آن را حکایتی از تلاش انسان برای معنا دادن به زندگی دانست. جیم، با ترکیب تخیل و حقیقت، نه تنها داستان خودش، بلکه داستان همه‌ی ما را بازگو می‌کند.  

یکی از نکات جالب در روایت او، این است که چگونه بین جنون خلاقیت و لحظه‌های سکون، در نوسان است. او می‌نویسد: »گاهی خلاقیت، مثل یک موج است که تو را با خودش می‌برد، و گاهی مثل دریاچه‌ای است که هر چه سنگ در آن بیندازی، هیچ موجی ایجاد نمی‌شود.» این جمله، نه تنها به دنیای هنری او، بلکه به حال و هوای هر انسانی که دنبال معنا و هدفی در زندگی می‌گردد، شباهت دارد.  

سایه و روشن جیم کری  
جیم کری، بازیگر کمدی و در عین حال، فیلسوفی ناخواسته است. او در فیلم‌هایی مثل ماسک و احمق و احمق‌تر ما را به خنده انداخته، اما در فیلم‌هایی مثل نمایش ترومن و درخشش ابدی یک ذهن پاک، نشان داده که عمق بیشتری در وجودش نهفته است. جیم در این کتاب، خودش را نه به عنوان یک ستاره، بلکه به عنوان انسانی با تمام ضعف‌ها، شکست‌ها و رویاهایش معرفی می‌کند.  

اگر بخواهم این کتاب را در یک جمله خلاصه کنم، می‌توانم بگویم که »خاطرات و شایعات»، پرسه‌ای است در ذهن مردی که خنداندن دنیا برایش آسان بود، اما درک خودش، سفری دشوارتر.  

خاطرات و شایعات در ۳۴۴ صفحه و با ترجمه‌ی بیتا قوچانی از نشر علم منتشر شده و مورد استقبال طرفداران جیم کری نیز قرار گرفته است.

به اشتراک بگذارید
بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Prove your humanity: 4   +   5   =