راویِ کتاب، گربهای بینام و بیخانمان است که توسط معلمی از طبقهی تقریباً متوسطِ جامعهی ژاپن در عصر میجی به سرپرستی گرفته میشود. معلمی که به همراه همسر و سه فرزندِ خود زندگی میکند و بهجز دوستان اندکی که گاهی سری به او میزنند، ارتباط چندانی با جهانِ بیرون ندارد. راویِ ما، گونهی انسانها، شخصیت و رفتارهای آنها و جامعهای را که در آن زندگی میکنند (بهویژه جامعهی ژاپن عصر میجی)، از دید گربهوارِ خود و با زبانی طنزآمیز مورد تحلیل، بررسی و نقد قرار میدهد.
این کتاب اثری گفتوگومحور است که بیشتر بر پایهی دیالوگها و بحثوجدلهای میان شخصیتهایش پیش میرود و سبک آن نیز سوررئال-فانتزی است. رمانی بلند با ششصد و پانزده صفحه که در طول مطالعه باعث کسالت نمیشود. طنزِ جناب سوسهکی (که پیشتر در رمان باچّان [بوچّان] نیز با آن آشنا بودم)، در این رمان چنان ناب، مقتدرانه و زیرکانه است که حقیقتاً دشوار بتوان نمونهای مشابه آن یافت. شاید بهترین نمونهی مقایسه، آن هم فقط از منظرِ کلیِ سبک، زندگی و عقاید تریسترام شندی نوشتهی «لارنس استرن» باشد، چه منبع الهام سوسهکی برای خلق ما گربه هستیم نیز همان کتاب بوده است.
نگاه انتقادی راوی به انسانها که با لحنی سراسر نیش و کنایه بیان میشود، همچنین مشاهدات دقیق او و میزان اطلاعاتش از موضوعات مختلف، خود بیانگر هوش بالای اوست. او به مسائل و وقایعِ دنیای اطرافش با بیتفاوتی مینگرد و جهان انسانها و عقایدشان را تحقیر میکند (و البته در مواردی هم از تصمیمگیریهایشان متعجب میشود).
راویِ داستان یک گربه است و همین غرابت، سوررئال بودن اثر را از همان سطور اول آشکار میکند. اما باید توجه داشت که همین راوی، در حال منعکس کردن حقایق و زشتیهای جامعهی ژاپن در دوران گذر سریع و بیمنطق از سنت بهسوی مدرنیته است و این امر باعث میشود که داستان، بینهایت واقعگرایانه هم باشد. راوی حتی پا را فراتر مینهد و آیندهی جامعهی گرفتار در چنگال پسامدرنیته و آموزشهای نادرست را پیشبینی میکند و این دقیقاً همان ناتسومه سوسهکیِ دغدغهمندی است که در سال ۱۹۱۱ در شهر واکایاما، سخنرانیِ پرشور خود را در بابِ «تجددِ ژاپنِ امروز» ایراد کرد.
ناتسومه سوسهکی که خود نیز در عصر میجی میزیست، در این اثرِ گرانقدرش که بیشک یکی از مهمترین آثار کلاسیک مدرن ادبیات ژاپن است، از زبان گربهای بیپناه (ملهم از گربهی خودش)، به گونهای هم سنت را به باد انتقاد میگیرد و هم مدرنیته را. سوسهکی برخلاف سایر همعصرانش به دنبال برقراریِ تعادل میان سنت و مدرنیته بود. همانگونه که پیشتر نیز اشاره کردم، او در پی قرار دادن فرهنگ غرب در مقابل فرهنگ شرق نبود، بلکه روندی متعادل و تدریجی را برای رسیدن به ثباتی عقلانی میان این دو پیشنهاد میداد. این را از مدرن بودن محتوای آثارش در کنار حفظِ اصالت ژاپنیِ آنها میتوان دریافت. سوسهکی از بنیانگذاران سبک مدرن در ادبیات ژاپن بود و این سبک جدید را به شیوهای اصولی و خلاقانه در آثارش به کار گرفت. از او با عنوان «بزرگترین نویسندهی ژاپنی» نیز یاد میشود.
سوسهکی در ما گربه هستیم شخصیتهای داستانش را بهگونهای پرداخته که مخاطب، در عین اینکه بسیار دوستشان میدارد و موقعیتشان را درک میکند، دچار برخی گمانهزنیها نیز میشود! گمان میکنم این مسئله کاملاً عامدانه باشد. با این حال، در این اثر یک چیز قطعی است: شما نمیتوانید راوی را تحسین نکنید. این راویِ بامزه و باهوش با نگاه تیز و عمیق خود به تمام مسائل و جزئیاتِ حیاتِ انسانها، و با زبان آمیخته به طنزش، بهطور همزمان هم شما را از ته دل میخنداند و هم چشمانتان را به روی واقعیاتِ تلخِ زندگیِ اندوهناکِ بشری باز میکند.
پایانبندیِ رمان نیز از نقاط قوت آن به شمار میرود که میتوان برداشتهای متفاوتی از آن داشت. در این رمان، علاوه بر موارد ذکرشده و لحن انتقادیِ آن، جا دارد اشارهای هم به تحلیلهای مفصلِ فلسفی و روانشناختی در ابعاد شخصیتها و مسائل و مشکلاتِ حیاتیِ انسانِ مدرنِ تنها داشته باشیم که بسیار موشکافانه است. البته این تحلیلها نهفقط از زبان راوی، بلکه از زبان خود شخصیتهای اصلی و فرعیِ داستان و غالباً به شیوهی بحث و گفتوگو نیز روایت میشود.
ما گربه هستیم حالتی متضاد دارد. اثری است کلاسیک و مدرن توأمان، هم نقد میکند و هم ستایش. شخصیتپردازی و ساختاری قوی دارد و درونمایهای که در عین حال که طنازانه است، بینهایت جدی و تلخ نیز به نظر میرسد.
درنهایت این کتاب با ترجمهی احد علیقلیان و از نشر مرکز منتشر شده و هر آنچه که من به آن اشاره نکردم، در بخش مقدمه و توسط مترجم، به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته است.
تکهای از کتاب:
«همهی مطالعاتی که آدمها بر عهده گرفتهاند، همیشه مطالعهی خودشان بوده است. موضوعِ مناسبِ اندیشهی آدمی، خویشتن است. آسمان و زمین و کوهها و رودها و خورشید و ماه و ستارگان همهی اینها چیزی نیست جز نامهای دیگری برای خویشتن. چیزی نیست که کسی مطالعه کند و در نهایت، مطالعهی خویشتن نباشد.
اگر آدمی بتواند از خویشتنِ خود بیرون بپرد، آن خویشتن در لحظهی پریدن ناپدید میشود. باز هم همهاش این نیست. فقط خودِ شخص میتواند خویشتنِ خود را مطالعه کند. کسِ دیگری اصلاً محال است که این کار را بکند صرفنظر از اینکه با چه جدیتی بخواهد دیگری را مطالعه کند یا دیگری او را مطالعه کند.
و این توضیح میدهد که چرا همهی مردان بزرگ، همیشه فقط با کوششِ خود به بزرگی دست مییابند. اگر درست بود که میتوانستید با سعیِ کسِ دیگری در کمک به شما، خودتان را بشناسید، آن وقت میتوانستید مثلاً از کسِ دیگری بخواهید به جای شما یک تکهی بزرگ گوشت را بخورد و بعد شما بگویید که گوشت، نرم بود یا سفت…»