گرشاسب‌نامه به زبان ساده؛ نگاهی به کتاب «پهلوان جهانگرد» اثر فاطمه فرزین

کتاب «پهلوان جهانگرد» اثر فاطمه فرزین برگردان و تلخیصی از گرشاسب‌نامه‌ی اسدی طوسی به نثر روان است که انتشارات فردوس و نشر فرهنگ روز نخستین بار آن را در سال ۱۳۹۶ در ۱۴۴ صفحه منتشر کرده‌اند.

حامد مقامی

«پهلوان جهانگرد» با شرح‌حالی از ابونصر علی‌بن‌احمد اسدی طوسی و اهمیت گرشاسب‌نامه در ادبیات حماسی ایران آغاز می‌شود. در ادامه نیز چکیده‌ای از داستان گرشاسپ به روایت اوستا و متون پهلوی آمده است. در این متون گرشاسپ پهلوانی بسیار نیرومند است که پس از سقوط جمشید بخشی از فرّه او را دریافت می‌کند. او طی ماجراهای پهلوانی‌اش موجودات اهریمنی و غول‌آسایی همچون اژدهای شاخ‌دار و مرغ کَمَگ و گَندرو را در زمین و آسمان و دریا از میان بر می‌دارد. از همین چکیده به‌خوبی پیداست که چگونه گرشاسپ در اوستا و متون پهلوی همچون بزرگ‌ترین پهلوان اساطیری ایران برکشیده شده است. در ادامه‌ی کتاب نیز روایتی فشرده از گرشاسب‌نامه‌ی اسدی طوسی به نثر روان آمده است و خواهیم دید که عملاً به‌جز اژدهاکُشی در همان آغاز داستان دیگر هیچ مشابهتی میان گرشاسب اسدی طوسی با گرشاسپ اوستا و متون پهلوی دیده نمی‌شود.

طبق روایت گرشاسب‌نامه‌ی اسدی طوسی، جمشیدشاه پس از فرو افتادن از پادشاهی آواره‌ی جهان شد تااینکه به زابلستان رسید و با دختر گورنگ، پادشاه زابلستان، ازدواج کرد. حاصل این ازدواج پسری به نام شیدسپ بود؛ اما  شیدسپ هرگز پدرش را ندید؛ چراکه راز جمشید فاش شد و گریخت؛ اما در چین گرفتار ضحاک شد و با اره به دو نیمش کردند. از پشت شیدسپ، طورگ و از پشت او، شَم و از شم، اثرط و از اثرط، گرشاسب متولد شد. این‎‌گونه است که نسل گرشاسب پهلوان به جمشیدشاه می‌رسد. گرشاسب با اثبات جنگاوری‌اش به‌زودی به جهان‌پهلوان ایران و از سرداران بزرگ ضحاک تبدیل شد؛ اما ضحاک که همواره از گرشاسب بیمناک بود او را در جای‌جای جهان مشغول جنگ می‌کرد تا از ایران دور نگاهش دارد. چنین بود که گرشاسب در دورترین نقاط جهان از هند تا آفریقا دشمنان ضحاک را برانداخت و با دیو و دد مبارزه کرد. پس از آنکه فریدون ضحاک را در دماوندکوه به بند کشید، گرشاسپ و برادرزاده‌اش نریمان را به خدمت فراخواند. گرشاسب این بار تحت‌فرمان فریدون‌شاه در چین و آفریقا جنگید و همواره وفادار بود تااینکه در ۷۳۳ سالگی درگذشت.

گرشاسب‌نامه سرشار از توصیف منظره‌ها و مناطق شگفت‌آور و جانوران عجیب است. توصیفاتی که گاه ممکن است بیش از حد طولانی و کسل‌کننده به نظر برسند. به‌طورکلی گرشاسب‌نامه از نظر داستانی کمی ضعیف‌تر از شاهنامه‌ی فردوسی به نظر می‌رسد. برای نمونه درحالی‌که در شاهنامه با شخصیت‌های زن نیرومندی همچون سیندخت و گردآفرید و گردیه و مانند آن‌ها مواجهیم، شخصیت‌های زن در گرشاسب‌نامه علاوه بر نقش بسیار کم‌رنگ حتی به‌کلی فاقد نام هستند. بااین‌حال از آنجا که داستان گرشاسپ پهلوان در شاهنامه‌ی فردوسی بسیار کم‌رنگ است، گرشاسب‌نامه‌ی اسدی طوسی علاوه بر ارزش‌های شعری و واژگانی از لحاظ داستانی نیز در کلیت ادبیات حماسی فارسی اهمیت پیدا می‌کند. افزوده شدن روایات اوستایی و پهلوی به ابتدای کتاب حاضر نیز وجود این کاستی در گرشاسب‌نامه را تا حدی جبران کرده است.

فارغ از مسائل داستانی، گرشاسب‌نامه حاوی اشاراتی است که ممکن است در شناخت اندیشه‌ی سیاسی در ایران باستان و تلقی ایرانیان از جایگاه و وظایف پادشاه سودمند باشد. در همان اوایل کتاب گرشاسب طی صحبتی با پدرش اثرط می‌گوید که اگر کس دیگری را شایسته‌ی شاهی می‌دید حتماً ضحاک مارصفت را از میان می‌برد؛ اما اکنون چاره‌ای جز اطاعت نیست؛ چراکه ضحاک به‌هرحال شاه است و شاه نیز سایه‌ی کردگار است. این اشاره شاید نشان‌دهنده‌ی ضرورت حفظ نهاد پادشاهی فارغ از شخص شاه باشد. نکته‌ی مهم اینجاست که اگرچه طبق روایت اسدی طوسی گرشاسب و خاندانش نسب به جمشیدشاه می‌بردند، اما ظاهراً جایگاه خود را در حد پهلوانان محلی می‌دیده‌اند و هرگز مدعی پادشاهی بر ایران نبوده‌اند. در نهایت هم می‌بینیم که گرشاسب به پادشاهی فریدون گردن می‌نهد و هرگز با او هماوردی نمی‌کند. شاید همین به‌طور ضمنی برساند که پادشاهی بر ایران به شایستگی‌هایی فراتر از خون و تبار نیاز دارد. شایستگی‌هایی که ظاهراً حتی «ضحاک مارصفت» نیز از آن خالی نبوده است. روایت دیگری از اواخر کتاب نیز در خور تأمل است. قباد، پسر کاوه‌ی آهنگر، نهانی از فریدون‌شاه بدگویی می‌کرد که چرا شاه علی‌رغم خدمات بسیارِ پدرش کاوه، گرشاسب را به او برتری داده است. خبر به گوش فریدون‌شاه رسید و قباد را به دربار خواند و در حضور بزرگان او را ملامت کرد. فریدون‌شاه بر تفاوت کاوه و گرشاسب از نظر تبار و طبقه و خدمات انگشت نهاد و بر دادگری خود تأکید کرد که اگر کاوه زحمتی کشیده مزدش را نیز عادلانه دریافت کرده و شاه را نشاید که به یاران و دوستان نزدیکش بیشتر توجه کند، بلکه باید همه‌ی مردم کشورش را در نظر داشته باشد. فریدون‌شاه به حرمت کاوه‌ی آهنگر از مجازات قباد خودداری کرد؛ اما کاوه چون از گستاخی پسرش آگاه شد قصد جانش را کرد که خویشانش او را باز داشتند. فریدون‌شاه نیز فرستاده‌ای روانه کرد تا میان پدر و پسر را آشتی دهد. این روایت را می‌توان همچون نشانه‌ای از جایگاه فراجناحی پادشاه برای برقراری عدالت میان طبقات تعبیر کرد. همچنین نشان می‌دهد که پادشاه باید خدمات پیشین فرد گناهکار را در نظر بگیرد تا حکمش عادلانه باشد.

در مجموع کتاب «پهلوان جهانگرد» اثر دکتر فاطمه فرزین انتخابی بسیار مناسب برای آشنایی با کلیت محتوای گرشاسب‌نامه‌ی اسدی طوسی برای کسانی است که فرصت یا توان مطالعه‌ی آن منظومه‌ی عظیم را ندارند. همچنین می‌توان آن را همچون راهنمایی برای فهم داستان هنگام مطالعه‌ی اثر اصلی به نظم به کار گرفت. مقدمات نویسنده و نشان دادن جایگاه گرشاسپ در متون پهلوی و اوستایی نیز بر ارزش کتاب افزوده است.

به اشتراک بگذارید
بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Prove your humanity: 2   +   4   =