بچهای که خانواده او را جوراب صدا میزنند (چون عاشق جمع کردن جوراب است) به مهمانی مدرسه دعوت میشود. جوراب بهصورت اتفاقی این دعوت را میپذیرد و بعد دچار حملهی عصبی شده و با خود فکر میکند چطور میخواهد در جمع قرار بگیرد بدون اینکه معذب شود. در این مهمانی جوراب شخصی شبیه خودش را ملاقات میکند.
اهمیت این روایت در طراحی زیبا و خلاقانهی کار است.
نقاشیها نه تزئینیاند و نه پر زرقوبرق. هر خط و هر سایه، مثل ردّ زخم روی پوست مانده: واقعی، خاموش، اما گویا. شخصیتها انگار از دل خوابهای بیصدا بیرون آمدهاند: خوابهایی که هیچگاه تعبیر نشدند. همهشان چیزی کم دارند: شاید یک آغوش، شاید صدایی که نامشان را صدا بزند، شاید حتی فقط یک دلیل برای بودن.

شخصیتهای افسردهی داستان شبیه روح طراحی شدهاند و اکثر مردم هم تمایلی به ارتباط با آنها ندارند. شاید محتوای کتاب برای کودک و نوجوان طراحی شده باشد، اما فکر میکنم برای بزرگسالانی که هنوز سردرگم از درونگرایی خود یا مشکلات روحی و روانی هستند هم ممکن است بسیار مهم و مفید واقع بشود. این اثر در ۲۵۷ صفحه از نشر چار، زیرمجموعهی نشر میلکان، منتشر شده و ترجمهی مقبول و روان و همچنین کیفیت چاپ خوبی دارد.