«آژنو کلرامبو» مردی سادهدل و خوشقلب است که در کنار همسر و فرزندانش، به دور از هیاهو زندگی میکند. با آغاز جنگ جهانی اول، زندگی کلرامبو نیز دستخوش تغییر میشود.
ابتدا او هم مانند عموم مردم، حامی جنگ است و آن را وسیلهای برای دستیابی به صلح میداند؛ اما حادثهای ناگوار، او را از خواب غفلت بیدار و چشمش را به واقعیت جنگ باز میکند.
همانطور که «رولان» در مقدمهی کتاب تأکید کرده است «کلرامبو تنها به موضوع جنگ نمیپردازد و هدف اصلی آن، بلعیدهشدنِ روح فردی در گردابهی روح تودهی مردم است.»
در واقع، این تودهی مردم چنان از توان افتادهاند که نمیتوانند کاری از پیش ببرند؛ ازاینرو، با اشتیاق پذیرای موج جنگی میشوند که از عمق برخاسته و کشور را منقلب میکند و با شهوتی گنگ، خود را تسلیم آن میکنند.
زمانی که «کلرامبو» خود را از این توده جدا میکند، «ضد میهن»اش میخوانند؛ زیرا او توانسته بود با یک جهش، از افراطهای زندگی گلهای به افراط در فردگرایی خلوتگزین خیز بردارد.
کلرامبو طغیان کرده بود و از نظر حکومت، طغیانِ تنها یک نفر ممکن است به انفجار ختم شود؛ بنابراین باید جلوی آن گرفته شود.
رولان با موفقیت توانسته در رمان خود، توصیفهای واقعگرایانه از زندگی در دوران جنگ را با تأملات فلسفی در باب اخلاق، ایمان و وجدان ترکیب کند و به این جمعبندی برسد که هیچچیز در جهان کنار گذاشتن قضاوت فردی را در برابر افکار عمومی توجیه نمیکند.
دربارهی نویسنده: رومن رولان (۱۸۶۶–۱۹۴۴)
رومن رولان نویسنده، داستاننویس، نمایشنامهنویس، مقالهنویس و روشنفکر فرانسوی و برندهی جایزهی نوبل ادبیات بود. او همچنین بهدلیل حمایت اولیه و مخالفت بعدی با ژوزف استالین و تأثیرش بر زیگموند فروید شناخته میشود. در سال ۱۹۱۲ به نوشتن روی آورد و طی هشت سال تا ۱۹۰۴، رمان «ژان کریستف» را به رشتهی تحریر درآورد.
رولان انسان صلحدوستی بود. او به دعوت ماکسیم گورکی در سال ۱۹۳۵ به شوروی رفت و با استالین دیدار کرد. در سال ۱۹۳۳، جایزهی «مدال گوته» به رولان تعلق گرفت که او از پذیرش آن از سوی دولت آلمان نازی خودداری کرد. رولان در سال ۱۹۱۰ مفتخر به دریافت نشان لژیون دونور (بالاترین مدال افتخار فرانسه) شد و در ۱۹۱۳، جایزهی بزرگ آکادمی فرانسه را دریافت کرد. در سال ۱۹۱۵ نیز جایزهی ادبی نوبل را به دست آورد.