تجربهی خواندن آثار «امیل زولا» همواره برای نگارنده از لذتبخشترین تجربیات کلاسیکخوانیِ ادبیات فرانسه بوده است. نخستین بار در نوجوانی، زولا را با رمان «نانا» شناختم. رمانی که در عین استقلال، در واقع جلد نهم از مجموعهی «روگن ماکار» به شمار میرفت.
«روگن ماکار» عنوان مجموعهرمانهایی ۲۰ جلدی است از یک زیرمجموعهی داستانی طولانی و پیوسته که تاریخ طبیعی و اجتماعی دو شاخه و شجرهی خانوادگی را روایت میکند که ماجراهای آنها در دوران امپراتوری دوم فرانسه اتفاق میافتد. این مجموعهی بهیادماندنی و بسیار پرکشش بنا به نظر منتقدان، نهتنها جزو بهترین آثار امیل زولا به شمار میآید، بلکه از نمونههای درخشان رماننویسیِ جهان محسوب میگردد. روگن ماکار همچنین از برجستهترین آثار مکتب ادبی ناتورالیسم فرانسه به شمار میرود.

بهیاد دارم که در دورهی فقدان اینترنت و فروشگاههای اینترنتی، سالها زمان برد که با پیگیریها و جستوجوهای بسیار، موفق به جمعآوری نسخههای ترجمهشدهی فارسی از این مجموعه شدم؛ ولی متأسفانه از این دورهی ۲۰ جلدی تاکنون (از دههی ۲۰ خورشیدی تا زمان حال) تنها ۱۶ عنوان به فارسی ترجمه و منتشر شدهاند و بهدلیل ممیزیهای بسیار، همچنان ۴ جلد از این مجموعه توفیق نشر به زبان فارسی را پیدا نکردهاند.
از نمونههای درخشان ترجمههای فارسی مجموعهی روگن ماکار میتوان به رمانهای «ژرمینال» با ترجمهی سروش حبیبی، «دارایی خانوادهی روگن» و «سهم سگان شکاری» با ترجمهی محمدتقی غیاثی، «شاهکار» با ترجمهی علیاکبر معصومبیگی و «فتح پلاسان» با ترجمهی هوشنگ امیرمکری اشاره کرد.

امیل زولا جدای از مجموعهی ذکرشده در بالا، چندین رمان و مجموعهداستان مستقل نیز دارد که رمان «ترز راکن» یکی از شاخصترین آنها به شمار میآید.
این رمانِ «ناتورالیستی-روانشناختی» برای اولین بار در سال ۱۸۶۷ بهصورت پاورقی در یکی از نشریات فرانسوی منتشر شد.
این اثر که سومین رمان امیل زولا بود، نخستین رمانی بود که باعث شد زولا شهرت فزاینده و روبهرشدی کسب کند.
رمان «ترز راکن» داستان بانویی به نام «ترز» را روایت میکند که به اجبار با پسرعمهی خود ازدواج کرده، ولی با دوستِ همسرش به نام «لارن» رابطهای مخفی و عاشقانه دارد: رابطهای ممنوعه که سرآغاز اتفاقات خوش و البته ناخوش و دردناک بسیاری است.

«ترز راکن» اولین موفقیت چشمگیر ادبی زولا بود که البته بیبها هم نبود. «محکِ صادقانهی هرزگی و برهنگی انسان» به مذاق برخی منتقدان خوش نیامد و حتی تلاش کردند ناشر را مجبور به سانسور کنند. زولا در این اثر، انسان را با حیوان برابر و مطیع طبیعت و طبایع «اومانیستی» خویش در نظر میگیرد، بهگونهای که قهرمانان داستانش برایش چیزی بیشتر از موش آزمایشگاهی نیستند!
پیرنگ بدون سانسور و فیلترنشدهی این رمان از «روابط زن و مرد» و بیان آن بدون محدودیت و هراس از تاریکی و همچنین لحن دقیق اثر، آن را بهشدت باورپذیر میکند: روایتی تند و تیز، بیپروا، برهنه و عاری از شاخوبرگ اضافه و با درونمایهی دلسردی نمور و تردیدی تکاندهنده که کاراکترهایش بیرحم، خشمگین و جانورخو هستند.
فضای «ناتورالیستی» رمان بهخوبی به ذهنیت برخی مذهبیهای تندرو و جزماندیش حمله میکند؛ زیرا نگاه نویسنده به گناه، کاملاً علمی، بیولوژیکی و ماتریالیستی است و با هنری طنزگونه آبِ سردی بر روابط مرسوم زناشویی میریزد.
خود زولا در مقدمهی چاپ دوم این رمان، برای نخستین بار کلمهی «ناتورالیسم» را در ساحت ادبیات به کار میبرد و بهنوعی مانیفست این مکتب را بهخوبی ارائه داده و مینویسد:
«…در ترز راکن قصد من مطالعهی طبع انسانها بوده، نه منش شخصیت آنها. من شخصیتهایی را انتخاب کردهام که تا بیشترین حد ممکن در سلطهی اعصاب و خونشان باشند و هر عمل زندگیشان را تهی از اختیار، بنا بر جبرِ وجود و جسم و تنشان انجام دهند. ترز و لوران حیواناتی انسانگونهاند و نه بیشتر. کوشیدم تا جزءبهجزء، فعالیت ناملموس امیال، استیلای غریزهی جنسی و اختلالات ذهنیای را که در پی تشنجی عصبی روی میدهد، در این حیوانات بررسی کنم…»
نخستین اقتباس از «ترز راکن» را خود زولا در سال ۱۸۷۳ برای نمایشنامه و تئاتر به روی صحنه برد که تا سالها بر روی پردههای سالنهای نمایش بود.
تاکنون از این رمان بارها بهصورت فیلم، سریال بلند و مینیسریال تلویزیونی، نمایشهای موزیکال و اپرا نیز اقتباسهای مختلفی صورت گرفته است.