شما تجربهی حضور در آثار متنوعی را در عرصهی تئاتر دارید. کدامیک از نقشهایتان بیشترین تأثیر را بر نگاه شخصیتان به هنر نمایش گذاشت؟
- به نظر من هر نقشی که یک بازیگر ایفا میکند، تأثیر مشخصی بر او میگذارد: چه در نگرشش به نمایش و چه در نگاهش به زندگی و مسیر شخصیاش.
- بااینحال، نقشی که بیش از همه بر من اثر گذاشت، نقش «سیمین افراشته» در نمایش «فعل» بود. هنوز هم احساس میکنم ردِ آن تجربه در من باقی مانده و نگاه من را به زندگی تغییر داده است.
- از زمانی که با گروه «خانه» همکاری میکنم، دیدگاه من دربارهی هنر نمایش دگرگون شده است. بهجرئت میتوانم بگویم که مهمترین اتفاق زندگی تئاتریام، همین حضورم در آن گروه بهعنوان بازیگر بوده است.
البته میدانم که وسواس زیادی در انتخاب متن هم دارید. در نهایت یک قصهی موفق عامل همکاری با شما میشود یا کاراکتر جذابی که به شما پیشنهاد میشود؟
- به نظر من نمیتوان این مسائل را از یکدیگر جدا کرد. همهی آنها باید در کنار هم قرار بگیرند؛ یعنی یک قصهی موفق درصورتی کامل است که شخصیت جذابی هم در آن حضور داشته باشد و این نقش به بازیگر پیشنهاد شود.
درست است؛ اما برای خیلی از بازیگران نقش خودشان اهمیت بیشتری دارد.
- بله در میان بازیگران، کسانی هستند که تنها نقش خودشان برایشان اهمیت دارد. این هم نوعی نگاه است. گاهی حتی خود من هم ممکن است با چنین نگاهی به کار نزدیک شده باشم؛ اما به نظر من این نوع نتیجهگیری چندان رضایتبخش نیست. اگر قصه، گروه، کارگردانی و تمام عناصر یک اجرا با هم هماهنگ نباشند، در نهایت شما در یک اثر ضعیف بازی کردهاید. و اینکه در یک اثر ضعیف بخواهید خوب ظاهر شوید، بهنظرم چندان رضایتبخش نخواهد بود. اصلاً این برای من یک پرسش اساسیست: آیا در یک اثر بد، میتوان خوب بود؟
- امیدوارم همهی بازیگران این فرصت را داشته باشند که در یک گروه حرفهای، با متنی قوی و کارگردانی دقیق، نقش فوقالعادهای به آنها پیشنهاد شود.
- اما ازآنجاکه همیشه چنین شرایطی فراهم نیست، برای من، قصه اولویت بیشتری نسبت به کاراکتر دارد.
با توجه به حضورتان در تلویزیون و تئاتر، چگونه تفاوت میان این دو مدیوم را از نظر بازیگری تحلیل میکنید؟
- اگر منظور از تلویزیون، سریال و سینما باشد، باید بگویم البته من با تلویزیون هم کار کردهام؛ هرچند این همکاری مربوط به سالها پیش است: زمانی که هنوز میشد در تلویزیون کار کرد.
- در اصلِ بازیگری تفاوتی میان این دو مدیوم وجود ندارد؛ اما بههرحال تفاوتهایی در اندازه و شیوهی اجرا دیده میشود.
منظورم این است تجربهی تلویزیونی بر بازی شما در صحنه تأثیرگذار بوده است؟
- اگر بخواهم دقیقتر و روشنتر توضیح دهم، باید گفت تمام روندی را که برای ایفای نقش در تئاتر طی میکنیم، برای بازی در برابر دوربین نیز باید طی شود. با این تفاوت که در وضعیت فعلی ما معمولاً تمرینی برای کارهای تصویری نداریم. مگر آنکه خود بازیگر برای خودش این فرصت را ایجاد کند.
- بااینحال، تحلیل نقش همچنان ضروریست و اگر زمان کافی وجود داشته باشد، باید آن تحلیل انجام شود و بازیگر به نتیجهای روشن دست یابد.
- تفاوت دیگر در این است که در تئاتر ما فرصت داریم تا با تمام بدن نقش را ایفا کنیم؛ اما در مدیوم تصویر، این اجرا باید در چهره، در نگاه، و بهطور کلی در جزئیات ظریفتری از بدن نمایان شود. بازیگر باید دوربین را بشناسد، قاب را بفهمد، و درخصوص نور و شرایط صحنه آگاهی داشته باشد. همانطور که در تئاتر نیز باید نور خود را پیدا کند و جای درست ایستادن را بداند. تفاوت اصلی اینجاست که در مدیوم تصویر، همهچیز لحظهایست؛ بنابراین آمادگی بازیگر برای نقشآفرینی جلوی دوربین باید بسیار بیشتر باشد؛ چراکه آن فرصت تمرینی که در تئاتر در اختیار داریم، در پروژههای تصویری وجود ندارد.
آیا نقشی وجود دارد که هنوز فرصت بازی در آن را نداشتهاید، اما علاقهمند به ایفای آن هستید؟
- بله، نقشی هست که من خیلی دلم میخواهد آن را بازی کنم؛ اما تاکنون فرصتش پیش نیامده است. همیشه آرزو داشتم نقش یک بیمار روانی را بازی کنم؛ اما متأسفانه چنین امکانی فراهم نشده.
جالب است. چه ویژگیهایی در یک نقش شما را به چالش میکشد و جذب میکند؟
- ویژگیهایی که در یک نقش برای من چالشبرانگیز و جذاب هستند، این است که آن شخصیت بتواند برای خودم هم سؤالبرانگیز باشد؛ یعنی آنقدر پیچیده باشد که مجبور شوم برای درکش تحقیق کنم و نکاتی داشته باشد که حتی تا پایان کار هم برای خودم مبهم باقی بماند. در واقع، اصولاً نقشهایی که بیش از حد «دستباز» هستند، برای من چندان جذاب نیستند. به نظر من، در بازیگری باید نقاطی وجود داشته باشد که حتی برای خود بازیگر نیز روشن نباشد. همین نقاط مبهماند که بازی را از یک اجرای معمولی فراتر میبرند و به آن عمق و غنا میبخشند.
اجازه بدهید کمی به گذشته برگردیم. شما گفتهاید که تئاتر همهی زندگیتان است. هنوز هم همان نظر را دارید؟
- نمیدانم هنوز هم باور دارم که تئاتر همهی زندگیام است یا نه. یادم میآید که زمانی این جمله را گفتم و واقعاً هم درست بود؛ اما حالا با ناامیدی و تأسف احساس میکنم شاید کمکم دیگر نباید تمام زندگیمان باشد.
میفهمم. با توجه به شرایط فعلی تئاتر در ایران، چه راهکارهایی برای بهبود وضعیت این هنر پیشنهاد میدهید و نقش خود را در این مسیر چگونه میبینید؟
- برای بهبود وضعیت هنر نمیتوانم نسخه یا پیشنهادی بدهم؛ اما نقش خودم را اینطور میبینم که سعی میکنم از این به بعد، فقط کاری را بپذیرم که واقعاً خودم را راضی کند. بهعنوان یک بیننده، اول خودم را در نظر میگیرم. اگر فکر کنم که آن کار منِ تماشاگر را راضی نمیکند، حتی اگر بهخاطر روابط، شهرت یا پول باشد، باز هم ترجیح میدهم آن نقش را بازی نکنم؛ اما واقعیت این است که نمیدانم این مسیری که انتخاب کردهام تا چه اندازه مؤثر است. شاید هم اگر بخواهیم اینقدر وسواس داشته باشیم، از مسیر حذف شویم.
خب، کمی هم از بازیهایتان بپرسم. شما در نمایشهایی مانند «فعل» و «دوشس ملفی» نقش زنانی با سنین بیشتر از خود را ایفا کردهاید. چگونه برای این نقشها آماده میشوید و با چه چالشهایی در این مسیر مواجه هستید؟
- بله، در این دو نمایشی که اشاره کردید، شیوهی بازیگری من کاملاً با آثار رئال تفاوت داشت. سعی من همواره این بوده که در چنین کارهایی، نقش زن سالخورده را کلیشهای بازی نکنم. مهمترین ویژگی این دو اثر آن بود که ما بر وضعیت سنی یا ظاهری نقش اصرار نداشتیم. من صرفاً پذیرای سن و حال و فضای آن شخصیت میشدم. در نمایشی مثل دوشس ملفی، ژست و فرم نقشم پیرزنی بود با صدایی عجیبغریب؛ اما در فعل ما هیچ تلاشی برای نمایش سن انجام ندادیم. فقط آن را پذیرفتم و باور کردم. چون آن کار بر اساس ژست پیش میرفت، اتفاقی خاص و عجیب افتاد و از بیرون هم کاملاً پذیرفته شد. به باور من، بازیگر اگر خود بهدرستی نقشی را باور کند، دیگر به هیچ چیز اضافهای نیاز ندارد.
در نهایت از اثر جدیدتان چه خبر؟
- در حال حاضر از اثر جدیدی نمیتوانم خبری بدهم؛ چراکه فعلاً مشغول اجرای تئاتری نیستم. دربارهی پروژههای سینمایی و تلویزیونی نیز، ترجیح میدهم در زمانی که اجازهی رسمی برای صحبت دربارهشان داشته باشم، مفصلتر به آنها بپردازم.