چرا ناطور دشت ماندگار شد؟

رمان «ناطور دشت» با زبان بی‌پرده و صادقانه‌ی شخصیت اصلی‌اش هولدن کالفیلد و پرداختن به تقابل دنیای نوجوانی و بزرگ‌سالی، به اثری ماندگار تبدیل شده است. اثری ماندگار که به‌ویژه در ایران با ترجمه‌ی درخشان محمد نجفی شناخته شده است.

نشرپرس

رمان «ناطور دشت» اثر جِروم دیوید سلینجر، نمایانگر بحران روانی و اجتماعی نسلی‌ست که در تقابل با دنیای بزرگسالان و ساختارهای ازپیش‌تعیین‌شده قرار دارد. هولدن کالفیلد، قهرمان و راوی داستان، با صدای صادقانه و گاه شورشی‌اش، جهانی پر از ریاکاری و پوچی را به چالش می‌کشد و درعین‌حال در جست‌وجوی معنا و بی‌گناهی ازدست‌رفته است.

سلینجر در اوج ناب‌گرایی، داستان را با زبان محاوره‌ای و بی‌پیرایه‌ی هولدن روایت می‌کند که این سبک منحصربه‌فرد، یکی از دلایل اصلی ماندگاری اثر است:

«من هر چی بگم، باز کم گفتم. دلم می‌خواست همه‌چیز رو همین‌طوری ساده و خودمونی بگم.»

مضمون مرکزی رمان حول محور تقابل بین کودکی و بزرگ‌سالی، پاکی و ریاکاری، آزادی و قیدوبند است. هولدن نماد نوجوانی است که نمی‌خواهد دنیای پیرامونش را بپذیرد و در آرزوی نجات کودکان از سقوط به دنیای تلخ بزرگ‌سالی است:

«من همیشه تو ذهنم یه تصویری دارم از یه دشت بزرگ پر از کلاغ و یه پسر بچه که داره تو دشت راه می‌ره و می‌خواد بچه‌ها رو نجات بده. نجات بده از پرت شدن به پرتگاه.»

بر سر املای درست عنوان این کتاب در زبان فارسی اختلافات زیادی وجود دارد. احمد کریمی اولین کسی بود که این کتاب را در سال ۱۳۴۵ ترجمه کرد و عنوان «ناطور دشت» را برای آن برگزید. مترجمان دیگری که پس از او دست به ترجمه‌ی این کتاب زدند، همین عنوان را برای کتاب انتخاب کردند؛ ولی برخی از آن‌ها ناطور را به ناتور تغییر دادند؛ اما کدام‌یک درست‌تر است؟

در فرهنگ معین واژه‌ی «ناطور» به‌معنای «نگهبان» آمده است. احمد کریمی به‌دلیل آشنایی با ادبیات و شعر کلاسیک فارسی، این واژه را در یکی از حکایت‌های بوستان سعدی پیدا کرده و از آن بهره برده است. در باب پنجم بوستان سعدی می‌خوانیم: 

یکی روستایی سقط شد خرش / علم کرد بر تاک بستان سرش 
جهان‌دیده پیری بر او بر گذشت / چنین گفت خندان به ناطور دشت

روی‌هم‌رفته بهترین و شناخته‌شده‌ترین و وفادارترین ترجمه‌ی «ناطور دشت» به زبان فارسی، ترجمه‌ی محمد نجفی است. نجفی با مهارت و هنرمندی توانسته زبان و لحن خاص هولدن را به نثری روان و گیرا در فارسی تبدیل کند؛ به‌گونه‌ای که حس‌وحال متن اصلی را به‌خوبی منتقل می‌کند و خواننده ایرانی را هم به عمق شخصیت‌ها و مضامین رمان نزدیک می‌سازد.

نمونه‌ای از ترجمه‌ی نجفی در بخشی از کتاب:

«لابد اول چیزی که می‌خوای بدونی اینه که کجا دنیا اومده‌م و بچگی گَندَم چه‌جوری بوده و پدر مادرم قبل دنیا اومدنم چیکار می‌کرده‌ن و از این‌جور مزخرفاتِ دیوید کاپرفیلدی؛ ولی من اصلا حال‌وحوصله‌ی تعریف کردنِ این‌چیزا رو ندارم.» 

به اشتراک بگذارید
بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *