ادبیات داستانی در افق ۱۴۰۴؛ چرا کتاب‌های تألیفی کم‌رنگ‌اند؟

رونق نداشتن ادبیات داستانی تألیفی در ایران، با وجود چشم‌اندازهای برنامه‌ی ۱۴۰۴، به دلایلی چون مشکلات اقتصادی نشر، ریسک‌گریزی ناشران بزرگ و شمارگان اندک کتاب‌ها برمی‌گردد. این مشکلات موجب شده‌اند که بازار کتاب به‌سمت بازچاپ آثار کلاسیک و ترجمه‌های پرفروش پیش برود و آثار تألیفی تازه کمتر مجال دیده شدن پیدا کنند.

نشرپرس

وقتی از «ادبیات ۱۴۰۴» حرف می‌زنیم، ناخودآگاه پای چشم‌انداز فرهنگی و اجتماعی ایران به میان می‌آید؛ همان برنامه‌ای که قرار بود کشور را تا سال ۱۴۰۴ به جایگاهی برساند که در منطقه الگو باشد؛ اما واقعیت این است که در حوزه‌ی ادبیات داستانی، فاصله‌ای میان آرمان و عمل پدید آمده. جشنواره‌ها و برنامه‌هایی که با عنوان «۱۴۰۴» برگزار شدند، می‌خواستند نویسندگان را به آینده‌نگری و تصویرسازی از ایران فردا ترغیب کنند؛ اما وقتی امروز بازار کتاب را نگاه می‌کنیم، می‌بینیم نه‌تنها چنین تصویرهایی کم‌تر منتشر شده‌اند، بلکه اساساً کتاب‌های تألیفی داستانی سهم اندکی در نشر رسمی دارند. چرا؟

۱. اقتصاد نشر؛ ناشران زیر فشار

اولین دلیل را باید در اقتصاد دید. هزینه‌های چاپ، کاغذ و حتی انبارداری روزبه‌روز بالاتر رفته. ناشران بزرگ هم که سرمایه‌ی بیشتری دارند، ترجیح می‌دهند ریسک نکنند. برای آن‌ها چاپ یک ترجمه‌ی پرفروش یا بازچاپ آثار کلاسیک، مطمئن‌تر از سرمایه‌گذاری روی رمانی تازه و ناشناخته است. گزارش‌های رسمی (مانند خبرگزاری ایبنا) نشان می‌دهد شمارگان کتاب‌ها از هزاران نسخه در گذشته به چند صد نسخه رسیده و همین امر عملاً نویسندگان تازه‌کار را از چرخه‌ی چاپ دور می‌کند.

۲. شمارگان اندک؛ چرخه‌ای از بی‌اعتمادی

وقتی یک ناشر کتابی را با تیراژ ۳۰۰ نسخه چاپ می‌کند، انگیزه‌ی او برای تبلیغ و پخش هم کم می‌شود. کتاب دیده نمی‌شود، نویسنده ناامید می‌شود و بازار هم به تألیف داخلی اعتماد نمی‌کند. این چرخه‌ی معیوب باعث می‌شود حتی نویسندگانی که کارهای جدی و ارزشمند دارند، به ناشرهای کوچک یا چاپ شخصی روی بیاورند.

۳. رشد «چاپ بر اساس تقاضا»

راهکاری که برخی ناشران انتخاب کرده‌اند، چاپ بر اساس تقاضا (POD) است؛ یعنی کتاب تنها زمانی چاپ می‌شود که سفارش قطعی داشته باشد. این شیوه اگرچه ریسک مالی ناشر را کم می‌کند، اما جلوی شکل‌گیری جریان جدی در ادبیات داستانی را می‌گیرد. کتابی که قرار است در فرهنگ عمومی نفوذ کند، نیاز به حضور پررنگ در بازار و ویترین کتاب‌فروشی‌ها دارد، نه این‌که فقط به تعداد محدود در دسترس باشد.

۴. مواد اولیه و کیفیت تولید

بحران کاغذ همچنان پابرجاست. حتی وقتی کاغذ یارانه‌ای در اختیار ناشر قرار می‌گیرد، سایر هزینه‌ها (چاپخانه، صحافی، توزیع) آن‌قدر سنگین است که ناشران بزرگ تمایلی به سرمایه‌گذاری روی آثار تازه ندارند. اینجاست که رمان‌های ترجمه‌شده، به‌دلیل پشتوانه‌ی فروش جهانی، در اولویت قرار می‌گیرند.

۵. ضعف مهارت‌های مدیریتی

بخش دیگری از مشکل به ساختار نشر برمی‌گردد. بسیاری از ناشران بزرگ کشور آموزش تخصصی در حوزه‌ی مدیریت نشر ندیده‌اند. نبود برنامه‌ریزی بازاریابی، استفاده نکردن از روش‌های نوین تبلیغاتی و گاهی حتی نبود ویراستاری حرفه‌ای، همه دست‌به‌دست هم داده‌اند تا آثار تألیفی کمتر مجال دیده شدن پیدا کنند.

جمع‌بندی

ادبیات داستانی ۱۴۰۴ قرار بود روایتی از آینده‌ی ایران باشد: آینده‌ای که نویسندگانش بتوانند هم رؤیا بسازند، هم واقعیت‌ها را نقد کنند؛ اما امروز به‌جای رونق آثار تازه، بیشتر شاهد تکرار ترجمه‌ها و بازچاپ‌ها هستیم. دلیل اصلی هم به اقتصاد نشر، ریسک‌گریزی ناشران بزرگ و ضعف ساختاری در مدیریت نشر برمی‌گردد. اگر قرار است ادبیات ایران در افق ۱۴۰۴ جایگاه شایسته‌ای پیدا کند، باید چرخه‌ی حمایت از آثار تألیفی دوباره فعال شود: از آموزش نویسندگان تا سیاست‌های حمایتی و شفافیت در بازار کتاب. وگرنه چشم‌انداز ۱۴۰۴ در حوزه‌ی ادبیات، بیشتر به یک شعار فرهنگی شبیه خواهد بود تا واقعیتی زنده و جاری.

به اشتراک بگذارید
بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *