«عقیق پس از قتل بیرحمانهی دختر نوجوانش مجبور به متارکه از کامیار میشود و افشای رازهایی از گذشته زندگی این پزشک را دچار تحول میکند.»
ستارهی لیلا آخرین اثر یاسمن خلیلیفرد که بهتازگی از انتشارات چشمه منتشر شده را میتوان اثری نو در کارنامهی این نویسنده دانست.
در «ستارهی لیلا» هم شخصیت راوی زن، همانند «بنفش مایل به لیمویی» در دوگانگی زنانه قرار دارد. راوی گهگاه از افکار خودش میترسد و این خشم و ترس بهخوبی به مخاطب منتقل میشود؛ اما در ستارهی لیلا «سنسوری رئالیسم» یا واقعگرایی حسی بهطور قاطع جریان دارد.
در چنین اثری طبیعتاً فقر، خشم، خشونت، عشق، بیماری و… بیرحمانه توصیف میشود و از مردان قدرتمند و غیور و زنان زیرک و قهرمان خبری نیست. درنتیجه زندگی درام راوی همانقدر قابل باور شده که ممکن است خبرش را هرروز در فضای مجازی مشاهده کنیم.
داستانهای سهمعمایی اصولاً جذابیت و گیرایی زیادی برای مخاطب دارند و در اکثر مواقع به قصههایی مصرفی نیز مبدل میشوند؛ اما نویسنده برای فرار از این گره با استفاده از نوشتار بدن توانسته گامی موجه به جلو بردارد.

نوشتن از سقط جنین، بدن زن، افزایش سن و تنشهای میانسالی در کنار قصهی سهمعمایی داستان را جایی بیشتر از گره و ژانر زنده نگه داشته و شاید همین مهم را بتوان سکوی پرتاب خلیلیفرد در دههی سیسالگیاش دانست.
در هزارتوی شخصیت عقیق میتوان زنان آثار النا فرانته را مشاهده کرد: همانقدر دردکشیده و واقعی؛ جایی که جنسیت، مرزهای جغرافیایی را درهم میشکند.
مردان کتاب «ستارهی لیلا» از جنس آوانگارد نیستند؛ بلکه مردانیاند که میترسند، نقاب دارند، اشتباه میکنند و پشیمان میشوند و گاهی هم بیجربزهاند.
و شاید همین جزئیات و قضاوت نکردن نویسنده فرصتی به مخاطب بدهد تا خودش حق تحلیل داشته باشد.
ستارهی لیلا با تمرکز بر مسئولیتهای اجتماعی جامعهی پزشکان کتابیست که ارزش مطالعه و تحلیل دارد. کتابی که سطح همدلی را در جامعه افزایش میدهد: چیزی که شخصاً معتقدم کشور ما به آن بیش از همیشه نیاز دارد.
ادبیات همدلی اگر ریشه در خاک فرهنگ کشور بزند، هیچ دست درازشدهای بدون همیاری نمیماند.
