یادداشتی بر رمان «اورندا» اثر جوزف بویدن

کتاب «اورندا» اثر جوزف بویدن را نشر مروارید با ترجمه‌ی محمد جوادی در ۵۹۲ صفحه نخستین بار در سال ۱۳۹۳ منتشر کرد که تا سال ۱۳۹۷ به چاپ دوم رسیده است.

بابک رستگاری

اورندا رمانی است از دل تاریخ و روایتگرِ حقیقی و مستندِ بخشی سیاه، تکان‌دهنده و هولناک از تاریخ سرخ‌پوستان قرن هفدهم آمریکای شمالی که بر پایه‌ی مستندات تاریخی نگاشته شده و آینه‌ی تمام‌نمایی است از بخش کوچکی از جنایات و ظلمی که در حق ملت رنج‌دیده‌ی سرخ‌پوست بومی آمریکا رفته است.
سرخ‌پوستانی که مالک حقیقی آب‌وخاک خود بودند و با جور ستم‌کارانه‌ی اروپاییانِ طمّاع، به خاک‌وخون کشیده شدند و ثروت و جان و مال و ناموسشان به غارت رفت.

رمان با سه زاویه‌دید مختلف و موازی، از دید سه راوی اول‌شخص روایت می‌شود:
۱. «پرنده» (رئیس قبیله‌ی هیورون) که به‌دنبال انتقام از قبیله‌ی رقیب است و امنیت قبیله‌ی خود را می‌جوید و درعین‌حال درگیرِ به فرزندی گرفتنِ دختر بچه‌ای (دانه‌برف) است که ظاهراً گروگانی‌ست در دستانش.
۲. «دانه‌برف» (دختر بچه) که با قتل‌عام خانواده‌اش به‌دست پرنده، زندگی‌اش دگرگون شده و فرازوفرود فراوانی نیز در رابطه‌ی خود با «پرنده» احساس می‌کند و حتی در آرزوی انتقامی خونین از اوست.
۳. «کلاغ» (کشیش فرانسوی) که از طرف اسقف کلیسای اروپا در نقش مبلغی مسیحی به آن منطقه اعزام شده تا اصطلاحاً کافران را به راه راست هدایت‌گر باشد! کشیشی که تمام سختی‌های اسارت را تحمل می‌کند تا بهشتِ موعودش را به هر نحو ممکن به سرخ‌پوستان تحمیل و حُقنه کند!

نویسنده که خود ریشه‌ی سرخ‌پوست دارد، در این رمان بدون جانبداری، چنان تصاویر بکر، تکان‌دهنده، مستند و گاه سورئالی از جامعه و تاریخ آن زمان ارائه می‌دهد که مو را بر تن خواننده راست می‌ایستاند!
از جمله در قسمتی از رمان که روایت آیینی باستانیِ از خاک در آوردن مردگانِ کهنه‌درگذشته از گورهایشان و نیایش‌هایی بومی و سنتی بر آنان را می‌خوانیم، چنان مبهوت و مقهورِ این صحنه‌ی به‌شدت تصویری می‌شویم، که در واقع انگار فیلمی سینمایی یا مستند را مشاهده می‌کنیم.
یا شرح به‌شدت تصویری دیگری از شکنجه‌های اسیران، که در واقع و بی‌اغراق به سکانس‌های فیلم‌های درخشان ژانر وحشت پهلو می‌زند، چنان است که اگر روزگاری فیلمی سینمایی بر پایه‌ی همین رمان ساخته و اکران شود، بی‌گمان هر بیننده‌ای تحمل تماشای سکانس‌های بازسازی‌شده‌ی آن را نخواهد داشت.

رمان با سیر سعودی روایات سه‌گانه، حوادث عدیده و تعلیقات مکرر، هیچ‌گاه به رکود، سستی و زوال روایی دچار نمی‌شود و خواننده را مشتاق و پیگیر تا انتهای اثر نگاه می‌دارد.
هرچه بیشتر با سه راوی اول‌شخص رمان آشنا و با سیر تکاملیِ شخصیتی و روحی و روانیِ آن‌ها آشناتر می‌شویم، «کلاغ» را مصمم‌تر و «دانه‌برف» را بالغ‌تر و «پرنده» را ثابت‌قدم‌تر می‌یابیم.
تعلیق جذابِ دعای باران «کلاغ» (کشیش) از دیگر بخش‌های جذاب رمان است که می‌توان آن را مؤثر از قدرت شخصیت «بچه غاز» دانست و نه تأثیر دعای «کلاغ» (همان‌گونه که توانست غُراب مرده و خشک‌شده را به حرکت و پرواز وادارد که از دیگر بخش‌های سورئال و جذاب و تصویری رمان است…)

دیدار استثمارگران اروپایی با سرخ‌پوستان و تقدیم تنها یک قبضه تفنگ باروتی (چوب آتشین) به آن‌ها و پارادوکس عجیب «پرنده» از دریافت این هدیه و باور ساده‌لوحانه‌ی سال‌خوردگان قبیله به بهشت موعودِ کشیشِ اسیر، که تعمیم‌پذیر به تمامی ایدئولوژی‌های برآمده از مذهب و عقاید ایدئولوژیک است، از جمله بخش‌های تأثیرگذار کتاب‌اند.

در مجموع، «اورندا» رمانی است خوش‌خوان که خاطره‌ی آن تا مدت‌ها ذهن خواننده را درگیر می‌کند.

جوزف بویدن، زاده‌ی ۳۱ اکتبر ۱۹۶۶، رمان‌نویس و نویسنده‌ی داستان کوتاه کانادایی است.
وی در رشته‌ی نویسندگی خلاقانه در دانشگاه یورک و دانشگاه نیواورلئان تحصیل کرده است.
جوزف بویدن به‌همراه همسر نویسنده‌اش، آماندا، در ایالت لوییزیانا سکونت دارند.
از دیگر آثار منتشرشده‌ی او می‌توان به «جاده‌ی سه‌روزه»، «از میان صنوبرهای سیاه» و… اشاره کرد.

محمد جوادی، مترجم اثر، از دوستان جوزف بویدن است و اکثر کارهای او را به فارسی ترجمه کرده است و این ارتباط موجب شده که برگردان فارسی اثر با دقت بیشتری انجام شود.
محمد جوادی برای ترجمه‌ی «اورندا» به‌همراه مترجمینی از کشورهای دیگر، به کانادا سفر کرد و در یک فرصت مطالعاتی و با حضور نویسنده، به ترجمه‌ی این اثر پرداختند و این فرصت، این امکان را برای گروه مترجمین فراهم آورد تا با تبادل نظر، ترجمه‌های بهتر و دقیق‌تری از این رمان را به زبان‌های خود ارائه دهند.

به اشتراک بگذارید
بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Prove your humanity: 7   +   5   =