روایت زوال زیبایی در آستانه‌ی جنگ در «خواهران ماکیوکا» نوشته‌ی جونیچیرو تانیزاکی

«خواهران ماکیوکا» نوشته‌ی جونیچیرو تانیزاکی را نشر نون با ترجمه‌ی ساره ارض‌پیما و صفورا ولی‌زاده در سال ۱۴۰۳ و در ۵۲۰ صفحه منتشر کرده است.

مهزاد ایمان

رمان جریان ساده‌ای دارد و داستان زندگی چهار خواهر، متعلق به خانواده‌ای ثروتمند از بازرگانان اوساکا در سال‌های قبل از جنگ جهانی دوم را روایت می‌کند.

تانیزاکی در این اثر شاهکار، همان‌طور که منش او و دیگر نویسندگان هم‌نسل اوست، به ترسیم و تمجیدِ زندگیِ خانوادگی در جامعه‌ی ژاپنِ دهه‌ی سی می‌پردازد: جامعه‌ای که مدرنیته درحال بلعیدن سنت‌ها و آیین‌هایش است.

رمان، شخصیت‌پردازی‌های مفصل، مستحکم و پیوسته‌ای دارد. به‌طوری‌که تقریباً تا صفحات پایانیِ کتاب، ما همچنان درحال شناخت و تحلیل شخصیت‌های اصلی و حتی فرعی هستیم، اعمال و رفتارهایشان را مشاهده می‌کنیم و به‌تدریج متوجه تغییرات درونی و بیرونی آن‌ها می‌شویم.

گفتیم که پس‌زمینه‌ی داستان، ژاپن پیش از وقوع جنگ جهانی دوم است؛ اما سنگینیِ این واژه‌ی منحوس، در سطربه‌سطر این کتاب احساس می‌شود و هرچه جلوتر می‌رویم، غلظت بیشتری می‌یابد و بوی تعفنش با تمام وجود احساس می‌شود. جنگ جهانی دوم مصیبتی بود که در طی آن ژاپن با خاک یکسان شد. همان جنگی که موجب شد امپراتور در برابر همگان از مرتبه‌ی خدایان نزول کند و آهی سوزناک از نهاد مردم بلند شود.

یکی از زیبایی‌های این رمان، شوخی‌طبعیِ همیشگی و ذاتیِ تانیزاکی است که در کنار توصیفات زیبایش، جلوه‌ای دل‌انگیز به فضای داستان می‌بخشد. صدالبته که تانیزاکی در به‌کارگیریِ هنرمندانه‌ی عناصر تلخ و شیرین در داستان، استادی قابل است. شدت علاقه‌ی تانیزاکی به فرهنگِ اصیل و غنیِ کانسای (کوبه، اوساکا و کیوتو) در این اثر، به‌طرزی چشمگیر دیدنی است. همچنین عشق وافرِ او به زیبایی‌شناسی ژاپنی و ژاپن قدیم، که جزوی جدانشدنی از قلم جذاب اوست، در فضای این رمان حضوری پررنگ دارد.

معمولاً مضمون غالب در داستان‌های تانیزاکی، تلاشی است که شخصیت‌های اصلی برای کشف هویت فرهنگی خود انجام می‌دهند؛ اما این مضمون در «خواهران ماکیوکا» زیاد به چشم نمی‌خورد و شخصیت‌های اصلی درحال دست‌وپنجه نرم‌کردن با بحران‌های هویتی و فرهنگی خود نیستند. انگار اینجا دیگر قلم تانیزاکی متعادل‌تر شده است.

«خواهران ماکیوکا» از سه بخش (سه کتاب) تشکیل شده است. بخش اول این رمان در طی جنگ جهانی دوم منتشر شد؛ اما با سانسوری شدید دولت نظامی ژاپن مواجه شد و انتشار بخش‌های بعدی آن نیز کاملاً متوقف شد. تانیزاکی فصل اول را با هزینه‌ی شخصی خود دوباره و این بار به دور از سانسور چاپ کرد و تعداد محدودی از آن را برای دوستان نزدیکش فرستاد. فصل دوم این رمان در سال ۱۹۴۷ و فصل پایانی آن به‌شکل داستانی سریالی در یک مجله‌ی ژاپنی منتشر شد. شخصیت‌های اصلی این رمان، یعنی همان چهار خواهرِ ماکیوکا، با الهامی جزئی از شخصیت همسر و سه خواهرزن تانیزاکی خلق شده‌اند.

تکه‌ای از کتاب

… و آن‌ها در بین این‌همه کار، از گذشتنِ روزهای بهار تأسف می‌خوردند. امکان برگزاری یک جشن بخصوص را که با آن بشود این روزهای آخر را به خاطر داشته باشند، برآورد می‌کردند؛ اما جشن گرفتن روزبه‌روز سخت‌تر و سخت‌تر می‌شد. با فرمان ریاضتِ اقتصادی، نمی‌توانستند کیمونوهای جدیدی را برای عروسی بدهند رنگ کنند و بالاخره مجبور شدند از کوزوچیا بخواهند کیمونوهایی قدیمی برایشان پیدا کند. ماه جیره‌بندی برنج شروع شد. کیکوگورو دیدار بهاریِ همیشگی‌اش را به اوساکا نداشت و مجبور شدند با دیدن شکوفه‌های گیلاس، حتی بی‌سروصداتر از سال پیش قانع شوند؛ اما این آیین هر ساله بود. تمام عزمشان را جزم کردند و با دقت به این‌که تا حد ممکن محجوب لباس بپوشند، یکشنبه سیزدهم سفری یک‌روزه به کیوتو کردند… هر چهار نفرشان غمگین، ناهار مختصری در تالاب اوزاوا خوردند و وقتی گردششان تمام شد، یادشان نمی‌آمد چه دیده بودند.

به اشتراک بگذارید
بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Prove your humanity: 1   +   7   =